انحرافات و اختلالات جنسی در بیماران شخصیتی
بیماری شخصیتی بیماری ای است که در آن فرد مبتلا قادر به تمایز حقیقت از باورها و اعتقادات خود نیست. افکار انتزاعی وی مسایل جنسی را نیز همچون دیگر مسایل زندگی خود در هاله ای از عقده های حقارت، کنترل، تصاحب، و هیجانات کاذب فرو می برد و با آن برخوردی غیر عرفی و معمول می کند.
در نتیجه ی این انتزاعی کردن بر اساس عقده ها و هیجانات او، رفتارها جنسی وی عمدتا رفتارهایی آزارگرانه، تحمیلی و یکطرفه بوده و بر تنش رابطه و ایجاد نفرت در طرف مقابل می افزاید.
بیماران شخصیتی عمدتا دچار بیش فعالی یا سردی مزاج در سکس بوده و مانند دیگر روابط بین فردی خود قادر به نگه داشتن روال معینی در آن نیستند. حاصل این تمایلات افراطی و تفریطی، تحمیل شرایطی ناخوشایند و آزاردهنده و حتی دردناک و آسیب رساننده برای طرف مقابل است.
همچنین سکس برای بیماران شخصیتی ملاکی اصلی برای تشخیص میزان وابستگی و پایداری فرد مقابل در رابطه است و هرگونه عدم تمکین و مقاومت فرد مقابل بدون توجه به شرایط جسمی و روحی او، بی وفایی و خیانت وی در رابطه محسوب می شود.
این درحالیست که بیماران شخصیتی خود هیچ وابستگی و پایداری جنسی ای در رابطه نداشته و خود را ملزم برعایت هیچ قانون و عرفی نمی دانند.
- بیماری شخصیتی و انحرافات و اختلالات جنسی
از آنجاییکه بیماران شخصیتی عمدتا ذهنی خراب، ظنین و تک بعدی به مسایل و روابط جنسی داشته وهمواره در این عذاب روحی و روانی بسر می برند که طرف مقابل در صدد شکستن تعهدات جنسی در رابطه بوده و باید از آن جلوگیری نمایند.
تهمتِ داشتن روابط نامشروع به همسر و استفاده از ابزارهای استراق صمعی (شنودی) و بصری (دوربین) مخفی در خانه، اتومبیل و محل کار همسر در همین راستای کنترل، پیش گیری و افشای خیانت وی در رابطه است.
در طول زمان و فرسایش روانی ای که در فرد مقابل ایجاد می کنند، باند های عاطفی رابطه بتدریج گسیخته شده و فرد مقابل ممکن است که بسوی دیگری متمایل شود که همین دلیلی برای اثبات شک ها و تردید های اولیه در بیماران شخصیتی می شود.
بیماران شخصیتی از این موضوع غافلند که ناتوانی آنان و بی عاطفه بودنشان در رابطه از دلایل اصلی شکسته شدن تعهدات عاطفی و جنسی طرف مقابل بوده و خود آنان بیشترین سهم و تقصیر را دار هستند.
البته تعیین و تشخیص دلایل خیانت در یک رابطه، بحثی تخصصی است که مستلزم لحاظ کردن تربیت طرفین، سلائق جنسی، شرایط و موقعیت افرادِ در رابطه، محیط پیرامون، و وضعیت روحی آنهاست.
در نتیجه نشانه گرفتن انگشت ملامت در مقصر کردن طرفین رابطه به خیانت بدون توجه به موارد روانشناختی فوق نه تنها کاری نابخردانه و عجولانه است، بلکه رفتاری کاملا عوامانه و یا از روی تحجر و عداوت می باشد.